گاهی وقتها که به بچه های این نسل نگاه میکنم ،دلم خیلی براشون می سوزه. درسته که الان خیلی امکانات دارند و تنوع اسباب بازیهاشون حتی تو رویای ما هم خودنمایی نمیکرد و تصورش هم برامون محال بود اما به جاش این بچه ها نمی تونند درک کنند با چادر کهنه ی مامان و چهار تیکه ظرف پلاستیکی ما واسه خودمون خونه و حریم می ساختیم. برادر بزرگه میشد پدر خونه و خواهر کوچیکه میشد بچه ی خونه و ما یاد میگرفتیم که زندگی از خونه و خانواده شروع میشه و به خونه و خانواده ختم میشه اما این کوچولوها دارند یاد میگیرند چه جوری تنهازندگی کنند.چه جوری با تنهایی زندگی کنند.... اینا توو دنیای مجازی زندگی میکنند و دوستاشون هم مجازی هستند.اینا اصلا نمیفهمند وقتی با همبازیت دعوات میشه و موهاشو میکشی چه لذتی داره یا وقتی با مشت میزنی پا چشمش چه قدر حس قدرت بهت دست میده. اینا نمیفهمند وقتی بابا زنجیر بافت بازی میکنیم و دستامون توو دست همدیگه قفل میشد چه حس قدرت و امنیتی بهمون دست میداد.بچه های امروز نمی تونند بفهمند به جای توپ چهل تیکه میشه یه توپ پلاستیکی و لایه ی یه توپ دیگه کرد و ساعتها باهاش فوتبال بازی کرد ،اینا نمیتونند بفهمند چه استرسی داره وقتی با همون توپ، شیشه همسایه رو میشکونیو منتظری هر آن بیاد دم در خونتون .نمیدونند که میتونند با گچ خونه خرابه ها ،روی زمین لی لی کشید و ساعتها طوری بازی کرد که از صدای جیغ و خنده هات صدای همسایه ها هم در بیاد...وای از اون چرخ و فلک پیر مرد دوره گرد که وقتی سروکله اش توو محل پیدا میشد چه هیاهویی برپا میکرد.هیجان اون چرخ و فلک اصلا قابل قیاس با مدرترین وسیله های بازی توو مدرترین و پیشرفته ترین شهر بازیهای دنیای امروز نیست.
اونا نمیدونن 1 جوجه رنگی چه جوری میتونه همبازیت بشه... نبودن امکانات تفریحی زیاد و یا در دسترس نبودن راحت این امکانات ، بهمون یاد داد چه جوری از هیچی،چیز بسازیم.چقدر ابتکار...چقدرایده... در اوج سادگی..... بعضی اوقات به این باور میرسم که کمبود یا نبود این امکانات باعث شد کاری کنیم که نسل های بعدی در رفاه باشند.رویای دیروز ما ثمره اش شد امکانات رفاهی امروز...بودن امکانات خیلی خوبه اما لذت بردن از یکسری کارها و چیزهارو از بچه های ما گرفته...
لذت دسته جمعی بازی کردن،لذت ساده بازی کردن،لذت توقع کم داشتن،لذت بازی خشن نکردن،لذت ....
نویسنده مطلب :سحر دوستدار